فهرست مطالب

مجله مطالعات ناتوانی
سال سوم شماره 1 (بهار و تابستان 1392)

  • تاریخ انتشار: 1392/04/18
  • تعداد عناوین: 8
|
  • مهرنوش گودرزی، نسرین جلیلی، *مهدی رصافیانی، نازیلا اکبرفهیمی، بمانعلی مردانی صفحات 1-9
    هدف
    مراقبت از کودک فلج مغزی فشار زیادی را به بدن مراقبین وارد می نماید که این موضوع سلامت فیزیکی آنان را تحت تاثیر قرار می دهد. شیوع دردهای عضلانی‒اسکلتی در مادران کودکان فلج مغزی به طور معناداری بیشتر از مادران کودکان عادی است. در این پژوهش به بررسی دردهای عضلانی‒اسکلتی در نواحی مختلف بدن مادران کودکان فلج مغزی و عوامل موثر بر آن پرداخته شده است.
    روش بررسی
    این مطالعه توصیفی مقطعی در شهر تهران و براساس نمونه گیری در دسترس انجام شد. در این مطالعه هفتاد مادر کودک مبتلا به فلج مغزی که دارای ملاک های ورود به مطالعه بودند، پرسشنامه نوردیک (Nordic) را تکمیل کردند. داده ها با نرم افزار 16‒SPSS و با استفاده از آزمون رگرسیون لوجیستیک تحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که مادران کودکان فلج مغزی به ترتیب دردهای عضلانی‒اسکلتی را بیشتر در کمر، شانه، زانو و مچ و انگشتان دست گزارش کرده بودند. به علاوه شدت دردهای عضلانی‒اسکلتی نیز در کمر، زانو، مچ و انگشتان دست و شانه بیشترین میزان را داشته است. همچنین مشاهده شد که بین نمایهٔ تودهٔ بدنی کودک و مادر و سطح حرکتی درشت کودک، با شدت درد های عضلانی‒اسکلتی در کل بدن مادران رابطه معنادار مثبت وجود دارد (0٫05>p). ولی رابطهٔ معناداری بین سن مادر و کودک با شدت درد های عضلانی‒اسکلتی در کل بدن مادران مشاهده نشد (0٫05
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته های به دست آمده، به نظر می رسد هر چه نمایهٔ تودهٔ بدنی کودک فلج مغزی و مادران بیشتر شود و توانایی حرکتی درشت کودک کمتر باشد، شدت درد های عضلانی‒اسکلتی در کل بدن مادران بیشتر خواهد بود.
  • مهدی قلیچی، *علیرضا محمدی آریا، منصوره کریم زاده، سیامک طهماسبی صفحات 10-19
    هدف
    این مطالعه با هدف مقایسهٔ خودپنداره، رشد اجتماعی و سازگاری عمومی دانش آموزان کم شنوا در طرح آموزش تلفیقی با طرح آموزش ویژه انجام شده است.
    روش بررسی
    در این پژوهش علی‒مقایسه ای،40 دانش آموز کم شنوا از مدارس ابتدایی آموزش تلفیقی به روش سرشماری و به همین تعداد از مدارس ابتدایی آموزش ویژه شهرستان قم به روش همتاسازی انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده، شامل: زیرمقیاس رضایت هیجانی و سطح اعتمادبه نفس از مقیاس آسیب پذیری کودک، مقیاس رشد اجتماعی واینلند و مقیاس سنجش رفتار سازشی بودند. داده ها با استفاده از روش های آماری تحلیل کوواریانس، و آزمون تی مستقل و آزمون خی دو، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    به طور کلی، بین دانش آموزان کم شنوای مدارس آموزش تلفیقی و مدارس آموزش ویژه از لحاظ خودپنداره تفاوت معناداری وجود نداشت (0٫477=p). اما رشد اجتماعی کل (0٫009=p) و سازگاری عمومی (0٫057=p) در دانش آموزان کم شنوای طرح آموزش ویژه به طور معناداری بالاتر از دانش آموزان کم شنوای طرح آموزش تلفیقی بود.
    نتیجه گیری
    مطابق نتایج این تحقیق، خودپنداره، یک خصیصهٔ متمایز فردی در میان کم شنوایان است، لذا فراگیری در محیط آموزشی تلفیقی یا ویژه، تاثیری بر روی آن ندارد؛ اما عوامل مختلف فرهنگی، اقتصادی، محیطی، خانوادگی، اداری، جامعه شناختی و... می توانند در تفاوت میزان رشد اجتماعی و سازگاری عمومی دانش آموزان هر دو گروه، نقش داشته باشند.
  • سحر نورانی قرابرقع، *سعید فطورهچی، حجت الله حقگو، مهدی رصافیانی صفحات 20-26
    هدف
    مشکل عمدهٔ کودکان فلج مغزی، آسیب در عملکرد حرکتی درشت و متعاقبا کاهش کیفیت زندگی آنان است. هدف این مطالعه بررسی تاثیر اختصاص زمان بیشتر به درمان رشدی‒عصبی طی جلسات درمانی بر عملکرد حرکتی درشت و کیفیت زندگی کودکان مبتلا به فلج مغزی است.
    The Effect of Neuro‒Developmental Treatment on Gross Motor Function and Quality Of Life in Cerebral Palsy Children Aged 4‒8 Sahar Nuranigharaborghe، Saeid Fatorehchy، Hojjatollah Haghgoo، Mahdi RassafianiAbstractObjectives: Impairment of gross motor function is the main problem in children with cerebral palsy which lowers quality of life. The aim of this study was to assess the impact of devoting more time to NDT (intensive Neuro‒developmental therapy) sessions on gross motor function (GMF) and quality of life (QOL) in children with cerebral palsy.
    Methods: In this quasi‒experimental‒interventional study 36 children with cerebral palsy aged 4‒8 years were selected through convenient sampling. They were then randomly & equally divided into two groups of control and intervention. Both groups received conventional occupational therapy 3 times per week، for 3 months. In the intervention group however، half of each therapy session was devoted to NDT. All subjects were evaluated by the GMFM، GMFCS and CP‒QOL scales before and after treatment. All data were analyzed by SPSS 16.
    Results: A significant increase in GMFM was observed in the intervention group (p=0.037) However، changes in QOL were not statistically significant between the two groups.
    Conclusions: Devoting more time to NDT led to an improvement in GMFM in children with cerebral palsy. However، the intervention had no effect on the domains of QOL.در این مطالعه مداخله ای شبه تجربی، 36 نفر از کودکان فلج مغزی در محدوده سنی 8-4 سال از کلینیک های خصوصی شهر تهران به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی به دو گروه 18 نفره تقسیم شدند. تمامی آزمودنی ها به مدت 3ماه، 3جلسه در هر هفته در جلسات درمانی شرکت نمودند؛ با این تفاوت که گروه مداخله نیمی از جلسه را اختصاصا درمان رشدی‒عصبی (NDT) دریافت نمود. آزمودنی ها قبل و بعد از دوره درمانی با استفاده از ابزار GMFM‒66، GMFCS و پرسشنامهٔ CP‒QOL، ارزیابی شدند. داده ها با استفاده از SPSS نسخهٔ 16، تجزیه وتحلیل شد.
    یافته ها
    بین میانگین تفاضل نمرات کودکان فلج مغزی دو گروه مداخله و کنترل از لحاظ عملکرد حرکتی درشت در مراحل پیش آزمون‒پس آزمون تفاوت معناداری وجود داشت (0٫037=p). اما بین میانگین تفاضل نمرات کیفیت زندگی دو گروه در مراحل پیش آزمون‒پس آزمون تفاوت معناداری وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    اگر طی جلسات کاردرمانی زمان بیشتری به روش رشدی‒عصبی اختصاص یابد، در بهبود عملکرد حرکتی درشت کودکان فلج مغزی موثر خواهد بود. اما در هیچ یک از حیطه های کیفیت زندگی موثر واقع نمی گردد.
  • *لطیفه قاسمپور، فاطمه سادات حسینی، حسن محمدزاده صفحات 27-36
    هدف
    بررسی تاثیر تمرینات یکپارچگی حسی-حرکتی بر رشد مهارت های حرکتی ظریف کودکان کم توان ذهنی تربیت پذیر بود.
    روش بررسی
    روش مطالعه نیمه تجربی بود. 40 کودک کم توان ذهنی از مرکز توانبخشی و آموزشی گل های بهشت شهر ارومیه با میانگین سنی 2٫81±8٫48 سال و ضریب هوشی 6٫81±30٫62 با روش نمونه گیری هدفمند مورد مطالعه قرار گرفتند. از همهٔ کودکان پیش آزمون گرفته شد. سپس براساس ضریب هوشی و نمرات پیش آزمون، نمونه ها به دو گروه همتراز (همگن) تقسیم شده و به عنوان گروه های مداخله و کنترل در نظر گرفته شدند. هر گروه شامل 10 دختر و 10 پسر بود. در این پژوهش، بخش های مربوط به مهارت های حرکتی ظریف از آزمون تبحر حرکتی برینینکس ازرتسکی استفاده شد. تحریکات حسی و تمرینات بدنی توسط گروه آزمایش در طی 50 جلسه تمرین؛ هر جلسه 45 دقیقه و 6 بار در هفته تمرین شد. گروه کنترل از برنامه های آموزشی کلاس استفاده نمودند. پس از 50 جلسه، از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. برای بررسی فرضیه های پژوهش از آزمون تی استودنت (SPSS‒19) بهره گرفته شد.
    یافته ها
    تفاوت معناداری در نمرات پس آزمون مابین گروه های آزمایش و کنترل وجود داشت (0٫05>p). گروه مداخله نمرات بیشتری کسب کرد.
    نتیجه گیری
    تمرینات یکپارچگی حسی-حرکتی سبب رشد مهارت های حرکتی ظریف شد و این تاثیر به طور قابل توجهی بیشتر از برنامهٔ آموزش کلاسی بود.
  • سحر قنبری صفحات 37-43
    هدف
    این مطالعه با هدف بررسی مقایسه ای ادراک بینایی در کودکان عقب ماندهٔ ذهنی و آموزش پذیر مبتلا به سندرم داون با کودکان عادی در دامنهٔ سن عقلی 6 تا 8 سال انجام شده است.
    روش بررسی
    این پژوهش یک مطالعهٔ تحلیلی مقایسه ای است. در این مطالعه 30 دانش آموز عقب ماندهٔ ذهنی آموزش پذیر و مبتلا به سندرم داون با 30 کودک عادی با دامنهٔ سن عقلی مشابه مقایسه شدند. آزمون ادراک بینایی فراستیگ از تمامی افراد شرکت کننده به عمل آمد. در نهایت داده ها با استفاده از آزمون آماری تی و نرم افزار SPSS‒16 تحلیل شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که گروه سندرم داون در مقایسه با کودکان عادی در خرده آزمون هماهنگی چشم و دست (0٫2735=p)، تمایز شکل از زمینه (0٫106=p) و ادراک ثبات شکل (0٫062=p) تفاوت معناداری نداشتند. لکن تفاوت بین دو گروه در خرده آزمون های وضعیت در فضا (0٫0425=p) و ادراک روابط فضایی (0٫042=p) معنادار، و در کودکان عادی بالاتر بود.
    نتیجه گیری
    نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که توانمندی ادراک بینایی کودکان عقب ماندهٔ ذهنی آموزش پذیر و مبتلا به سندرم داون، در برخی خرده آزمون ها با کودکان عادی دارای سن عقلی مشابه، تفاوت هایی دارد. یافته های حاصل از این پژوهش با مطالعات گذشته مقایسه شد و مشکلات موجود با توجه به تغییرات ساختاری در سامانهٔ اعصاب مرکزی، همچنین ظرفیت های محدود در توجه و تمرکز، و آسیب های حافظه بررسی شدند.
  • ساناز جاویدنیا، کامبیز کامکاری، *گیتا موللی صفحات 44-51
    هدف
    سنجش توانایی های شناختی، به عنوان یکی از موضوعات پیچیده و جنجال برانگیز در آزمودن روانشناختی محسوب می شود. به رغم کاربردهای وسیع «هوش آزمای تهران‒استانفورد‒بینه» در غربالگری و تشخیص، در کشور ما تلاش چندانی برای بررسی ویژگی های روانسنجی مقیاس مذکور صورت نگرفته است؛ لذا، هدف از این مطالعه بررسی ویژگی های روانسنجی نسخهٔ نوین «هوش آزمای تهران‒استانفورد‒بینه» در کودکان با تشخیص نارساخوانی است.
    روش بررسی
    مطالعه حاضر از نوع طرح های روانسنجی است. جامعهٔ تحقیق شامل تمامی دانش آموزان دبستان تحت مداخلات آموزشی در مراکز اختلالات یادگیری در شهرستان های استان تهران در سال 1390 بود که از طریق نمونه گیری طبقه ای هدفمند، 120 نفر از دانش آموزان نارساخوان توسط نسخهٔ نوین «هوش آزمای تهران‒استانفورد‒بینه»، مورد آزمون قرار گرفتند.
    برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از آلفای کرونباخ و همبستگی پیرسون و منحنی ROC، استفاده شد.
    یافته ها
    نسخهٔ نوین «هوش آزمای تهران‒استانفورد‒بینه»، دارای ضریب ثبات و تجانس درونی زیادی بوده و با 0٫98 میزان حساسیت و 0٫72 میزان وضوح گرایی، از روایی تشخیصی به میزان بالایی در کودکان نارساخوان برخوردار است.
    نتیجه گیری
    از این آزمون می توان برای شناسایی نارساخوانی و طراحی برنامه ریزی مداخله ای منطبق بر نیازهای آموزش‒درمانی دانش آموزان نارساخوان استفاده کرد.
  • سحر جوهری، *مهدی رصافیانی، سعید فطورهچی، حمید دالوند صفحات 52-61
    هدف
    این مقاله با هدف مرور پژوهش های انجام شده در حیطهٔ برنامهٔ منزل و بررسی عوامل موثر بر رضایتمندی والدین از این برنامه ها، جمع بندی اطلاعات موجود در این پژوهش ها و فراهم آوردن پیشنهاداتی برای کاردرمانگران انجام شده است.
    روش بررسی
    برای رسیدن به اهداف این بررسی پایگاه های مختلف از جمله Science direct و OT seeker، براساس کلیدواژه های مناسب و مرتبط مانند home program و compliance و در فاصلهٔ زمانی سال های 1980 تا 2011مورد بررسی و جستجو قرار گرفتند. علاوه بر این، براساس اسامی محققین صاحب نظر در زمینهٔ برنامهٔ منزل (Gajdosic، Mayo و Novack) نیز جستجویی در این پایگاه ها صورت گرفت.
    یافته ها
    مطالعات نشان دادند که عوامل مختلفی بر رضایتمندی از برنامهٔ منزل تاثیر دارند که از آن جمله می توان به متغیرهای دموگرافیک و مربوط به خانواده، نگرش مادر نسبت به خدمات درمانی، خصوصیات برنامه، درک والدین از برنامهٔ منزل، تاثیرات محیطی-اجتماعی، خصوصیات کاردرمانگران ارائه دهندهٔ خدمات، نگرش مادر نسبت به بیماری کودکش، دستیابی به اهداف حرکتی، مشارکت والدین در طراحی برنامه، حضور درمانگر در منزل کودک و بازدید منزل او و میزان استرس خانواده اشاره کرد.
    نتیجه گیری
    رضایتمندی از برنامهٔ منزل نقش بسیار مهمی در پیگیری این برنامه و در نتیجه پیشبرد اهداف درمانی و نیل به حداکثر استقلال عملکردی کودکان مبتلا به ناتوانایی های فیزیکی دارد، لذا توجه به این امر می تواند در نتایج حاصل از برنامهٔ درمانی این کودکان موثر واقع گردد. بنابراین تلاش درمانگران در هنگام ارائهٔ برنامهٔ منزل باید در جهت بهبود و ارتقاء عوامل افزایندهٔ رضایتمندی و به حداقل رساندن دخالت عوامل کاهندهٔ آن قرار گیرد.
  • زهره محمودی، *مسعود کریملو، حمیرا سجادی، معصومه دژمان، مروئه وامقی صفحات 62-73
    زمینه و هدف
    در طول عمر مراحل حیاتی خاص وجود دارد که تاثیرات عمیقی بر زندگی فرد می گذارد یکی از این مراحل بسیار حساس و مهم در زندگی زنان، دوران بارداری است. تاثیر این دوران بر رشد و سلامتی مادر و جنین و به طبع آن نوزاد و کودک آینده بسیار گسترده و فراگیر است. سلامت مادر در دوران بارداری و به دنبال آن زایمان و تولد نوزاد سالم تحت تاثیر عوامل بیولوژیکی (بیماری ها، مسائل ژنتیکی و...) و غیربیولوژیکی یا به عبارت دیگر تعیین کننده های اجتماعی موثر بر سلامت است.
    ‫هدف این پژوهش ارائهٔ اطلاعات در ارتباط با پیشگیری از معلولیت با تاکید بر سبک زندگی مادر در دوران بارداری از دیدگاه تعیین کننده های اجتماعی موثر بر سلامت بوده است.
    روش بررسی
    این مطالعه از نوع مطالعات توصیفی با مرور اسناد، منابع کتابخانه ای و مقالات موجود در ارتباط با سبک زندگی و نقش آن در نتایج بارداری، با استفاده ار کلمات کلیدی سبک زندگی، بارداری، عوامل اجتماعی موثر بر سلامت و معلولیت انجام شد.
    نتیجه گیری
    برخی از مشکلات بهداشتی به سهولت رفع شدنی هستند (مانند بستن کمربند ایمنی) اما بسیاری از مشکلات بهداشتی نظیر عدم تحرک فیزیکی، تغذیهٔ نامناسب، استعمال سیگار و سوء مصرف مواد، ریشه در فرهنگ و شرایط اقتصادی اجتماعی دارند و رویارویی با آن ها بسیار مشکل است.
|
  • Mehrnoosh Goudarzi, Nasrin Jalili, Mahdi Rasafiyani, Nazila Akbarfahimi, Bemanali Mardani Pages 1-9
    Objective
    Caregiving of a cerebral palsy child pressurizes the caregivers and this, in turn, influences their physical health. Musculoskeletal pain in mothers of children with cerebral palsy is significantly higher than in mothers of typically normal children. The purpose of this study was to investigate musculoskeletal pain in these mothers and to determine the relevant influential factors.‪
    Methods
    This descriptive cross sectional study was conducted in Tehran and the method of sampling was convenience sampling. In this study, 70 mothers of children with cerebral palsy completed the Nordic pain questionnaire. Data analysis was done with SPSS‒16 software using logistic regression tests.‪
    Results
    According to the results, mothers of children with cerebral palsy reported musculoskeletal pain more frequently in the lumbar region, shoulders, knees, wrists and fingers respectively. The severity of musculoskeletal pain was more in the lumbar region, knees, wrists, fingers and shoulders. A significant positive relationship was observed between body mass index and GMFCS score of cerebral palsy children and the body mass index of mothers with severity of musculoskeletal pain (P<0.05). However there was no significant relationship between age and body mass index of mothers and age of children with severity of musculoskeletal pain (P>0.05).‪
    Conclusion
    Our findings suggest that the higher the body mass index of children and their mothers, and the lower the children’s gross motor function, the more severe the musculoskeletal pain in mothers.
  • Mahdi Ghelichi, Alireza Mohammadi Arya, Mansure Karimzade, Siyamak Tahmasebi Pages 10-19
    Objectives
    The main purpose of this causal-comparative research was to compare self-concept، social development & general adjustment among hard‒of‒hearing students in integrated & segregated education environments.
    Methods
    Forty hard-of-hearing students were selected from Qom’s integrated elementary schools by the census method. The same numbers of students were selected from segregated schools by the matching method. The measures used were: the emotional satisfaction subscale، the level of self-esteem derived from the children’s vulnerability scale، the Vineland social development scale، and the adjustment behavior scale. Data was analyzed with covariance analysis، independent t‒tests & Chi2.
    Results
    Generally speaking، there was no significant difference between hard-of-hearing students in integrated and segregated schools with regards to their self-concept، (p=0. 477). However، overall social development (p=0. 009) & general adjustment (p=0. 057) were significantly higher in the segregated school students than in the integrated ones.
    Conclusion
    Self‒concept is a distinctive individual characteristic among hard-of-hearing individuals. So learning in an integrated or segregated environment doesn’t affect it. However، different cultural، economic، environmental، familial، administrative، and social factors can affect social development & general adjustment in both groups.
  • Sahar Nuranigharaborghe, Saeid Fatorehchy, Hojjatollah Haghgoo, Mahdi Rassafiani Pages 20-26
    Objectives
    Impairment of gross motor function is the main problem in children with cerebral palsy which lowers quality of life. The aim of this study was to assess the impact of devoting more time to NDT (intensive Neuro‒developmental therapy) sessions on gross motor function (GMF) and quality of life (QOL) in children with cerebral palsy.
    Methods
    In this quasi‒experimental‒interventional study 36 children with cerebral palsy aged 4‒8 years were selected through convenient sampling. They were then randomly & equally divided into two groups of control and intervention. Both groups received conventional occupational therapy 3 times per week، for 3 months. In the intervention group however، half of each therapy session was devoted to NDT. All subjects were evaluated by the GMFM، GMFCS and CP‒QOL scales before and after treatment. All data were analyzed by SPSS 16.
    Results
    A significant increase in GMFM was observed in the intervention group (p=0. 037) However، changes in QOL were not statistically significant between the two groups.
    Conclusions
    Devoting more time to NDT led to an improvement in GMFM in children with cerebral palsy. However، the intervention had no effect on the domains of QOL.
  • Sanaz Javidnia, Kambiz Kamkari, Guita Movallali Pages 44-51
    Objective
    The goal of the present study was to investigate the pychometric properties of the new version of Tehran‒Stanford‒Binet intelligence scale in the identification of children with dyslexia.
    Methods
    This psychometric study was conducted on the dyslexic students undergoing intervention in Tehran province’s elementary schools in 2011. The population under study was 120 students with dyslexia who were selected based on stratified purposive sampling. The new version of Tehran‒Stanford‒Binet (TSB) Intelligence Scale which includes 10 subtests in verbal and nonverbal domains (fluid reasoning, knowledge, quantitative reasoning, visual spatial processing and working memory and eight IQ) was used. The specific characteristic of this tool is its ability to calculate the combined scores connected to reading skills. The Roc curve, Cronbach’s Alpha and Pearson’s correlation were used to analyze the data.‪
    Results
    Results show that the new version of the TSB‒5 has good reliability and diagnostic validity. It has 98% sensitivity and a desirable potential to identify students with dyslexia (72%).
    Keywords: The TSB‒5 can be used to identify dyslexia
  • Sahar Johari, Mahdi Rassafiani, Saeid Fatorehchy, Hamid Dalvand Pages 52-61
    Objective
    The aim of this article was to review research studies conducted on home programs and to investigate the determinant factors of parental satisfaction, to summarize the available data, and to make recommendations to occupational therapists.
    Methods
    Databases like ‘Science Direct’ and ‘OT Seeker’ were searched for articles published from 1980 to 2011 with the keywords ‘satisfaction’ and ‘home program’. Furthermore, they were also searched for articles written by renowned OT researchers in the field, such as Gajdosic, Mayo and Novack.
    Results
    Studies show that many factors influence parents’ satisfaction of home programs: the family’s demographic characteristics, the mother’s attitude toward healthcare services, the program’s characteristics, the parent's perception of home programs, socio‒environmental influences, characteristics of the occupational therapists providing services, the mother's attitude toward the child's disease, achievement of motor goals, parental participation in program design, the therapist’s presence in the child's home and home visits and level of family stress.
    Conclusion
    Parental satisfaction of a home program plays a very important role in the program’s follow-up, advancing the therapeutic goals and achievement of functional independence in children with physical disabilities. Laying greater focus on these issues can affect the results of treatment in these children. Hence therapists should aim to maximize factors leading to increased parental satisfaction and minimize its reducing factors.